۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه

پست شماره ۳

تاریکی با آدم دوست میشه و کم‌کم اونو از روشنایی جدا میکنه، همونطوری که از قدیمٌ ایام میگفتن نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار. به همین منوال میگذره تا به خودت میای میبینی تاریکی داره تو رو از خودش میرنجونه، این سوال که چرا این اتفاق برای تو افتاد هنوز تو رو اذیت میکنه حتی وقتی برگشتی پیش روشنایی و سعی داری با خاطرات گذشته دوباره دلشو به دست بیاری.
نمیدونم چرا ولی لازم داشتم اینو بنویسم.

۱۳۹۳ فروردین ۱, جمعه

سال نو

چه مبارک باشه چه نباشه یه سال گذشت. 
یه بار پست قبلیمُ خوندم دیدم هر چی بخوام در مورد " سال گذشته" بگم گه مفت خوردم. 


+آمار وبلاگ قشنگ نشون میده هر که از دیده رفت از یاد نیز برفت یا یه چیزی تو همین مایه‌ها. بیشتر ضرب‌المثل‌ها رو بلد نیستم، فقط اینو بلدم که " کل اگر بیل زنی؛ در کون خودتو بیل بزن" که این هم عبارت اصلیش نیست. مهم منظوره که دست و پا شکسته میرسه.

+اگر میتونستین درفتمُ بخونید میفهمیدید من خیلی بهتر از اینا مینویسم

۱۳۹۲ اسفند ۱۴, چهارشنبه

پست شماره دو

برچسب: چسناله 
برداشت سوم
موضوع: چی میشد چیزی به نام گذشته وجود نداشت؟ 
آدم عین آدم زندگی میکرد. الان زندگی شده فقط توهم آینده و خاطره گذشته. بیاین زندگی کردنُ به نوشتن یه داستان تشبیه کنیم؛ اونقدا هم سخت نیست تشبیهشون. سر خط داستانت مینویسی که زمان حال، ولی وقتی کمی متنُ به جلو میبری به خودت میای میبینی داری به چیزایی که نوشتی نگاه میکنی و بعدش هم خودکارُ تو دستت بازی میدی و به این که چه اتفاقی میتونه در خط های بعدی بیافته فکر میکنی. الان من میتونم بشم ریش سفید متفکر و بگم " چهارچوب داستان خودتونُ اولش برای خودتون مشخص کنید که وسطش به مشکل بر نخورین" .
ولی نه؛ تا حالا شده که نوشتنُ شروع کنی و اجازه بدی خودِ داستان نوشتنِ تو رو پیش ببره؟ 
هر جا کم میاریم میگیم کسِ خوارش و میریم یه گوشه سیگار روشن میکنیم و مثلاً به آینده خودمون فکر میکنیم. 

۱۳۹۲ اسفند ۱۰, شنبه

اقرأ باسم کسی که نوشت.

یکی از مشکلات خلقت انسان این بود که وقتی مخلوق خودشُ به راحتی عادت بده خالق که هیچ؛ صد تا خدای دیگه هم بیان نمیتونن ما تحت گشاد بنده‌یشان رو جمع کنن. مثال واضح خود بنده که انقد کسُشر نوشتم تو توییتر دست به نوشتن که هیچ، به سختی دستم به خایه‌ام میره. حمل بر خودستایی نباشه ولی خودم از اولش کون گشاد بودم حال نداشتم زیاد بنویسم ولی 140 تا کاراکتر دیگه واقعاً قوز بالا قوزه. 

  • میدونم خیلی کسشر مینویسم به روم نیارید گلبم میشکنه، اشک از چشمام میچکه چیلیک چیلیک
  • بلاگ‌اسپات به تنهایی میتونه برینه به رسم‌الخط فارسی. خون پاک آریایی ببخشه منو