۱۳۹۳ فروردین ۳۰, شنبه

پست شماره ۳

تاریکی با آدم دوست میشه و کم‌کم اونو از روشنایی جدا میکنه، همونطوری که از قدیمٌ ایام میگفتن نو که اومد به بازار کهنه میشه دل آزار. به همین منوال میگذره تا به خودت میای میبینی تاریکی داره تو رو از خودش میرنجونه، این سوال که چرا این اتفاق برای تو افتاد هنوز تو رو اذیت میکنه حتی وقتی برگشتی پیش روشنایی و سعی داری با خاطرات گذشته دوباره دلشو به دست بیاری.
نمیدونم چرا ولی لازم داشتم اینو بنویسم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر